مردمی که از شنیدن ویا دیدن این جک ها مردند؟؟!!!!
معلم به کیوان گفت:« روی تخته، از کره زمین، با یک خط صاف به کره ماه برو.»
کیوان همین کار را کرد.
- آفرین پسر ...حالا شایان به این پرسش جواب بده: اولین کسی که به کره ماه رفت چه کسی بود؟
- آقا اجازه .... کیوان بود!
****
معلم از یک دانش آموز شکمو پرسید:« عزیزم،دوست داری کدام جانور را از نزدیک ببینی؟»
- اجازه آقا... مرغ سوخاری!
****
احمد آقا:« باورت نمی شود؟...من رفتم مغازه ،خرید کردم.
موقع برگشتن،پایم به سنگ گیر کرد.به سختی خوردم زمین...اما
حتی یک دانه از تخم مرغ ها هم نشکست.»
حسن آقا:« چطور چنین چیزی ممکن است؟»
اجمد آقا:« معلومه!... من تخم مرغ نخریده بودم!»
****
- فکر کن: یک روز صبح، در آسانسور را باز میکنی. میبینی یک شیر نر با دهان باز توی آن است... در این لحظه چه میگویی؟
- می گویم: صبح بخیر قربان!... من از پله ها استفاده می کنم!
****
کیوان به مادش گفت:« مامان، من دیگر نمی خواهم با سپهر دوست باشم...او پسر خطرناکی است.»
مادر پرسید:«چرا این طور فکر میکنی پسرم؟»
کیوان گفت:« سپهر امروز به من یک کتاب داد....»
مادر گفت:« این که اشکالی ندارد پسرم.»
کیوان گفت:«به خاطر این داد که دیروز کتابم را خورده بود!»
****
در جشن عروسی،مرد غریبه ای را دیدم که هشت بشقاب غذا،
پنج ظرف سالاد،یازده لیوان نوشابه،سیزده موز و یک کاسه ژله خورد...
خیلی آرام زدم روی شانه اش و گفتم:« ببخشید،من شما را نمی شناسم...
شما از اقوام عروس هستید یا از فامیل داماد؟!»
- هیچ کدام جانم!... من فقط آمده ام بگویم من آن کسی که شما فکر می کنید نیستم!
****
به امید نظر و بازدید
[ بازدید : 443 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما : ]